شاعر جان ما گهی بنده نواز می شود
پنجره ای بسوی این غمکده باز می شود
گوش دلی به درد ما گاه شکیب می کند
قصه ی داغ و درد ما طول و دراز می شود
صبح به صبح خرمنی از گل و سبزه می شوم
شب به شبم چو گلرخی محرم راز می شود
با همه آه و ناله ام، گاه سکوت می کنم
گاه سکوت هم خودش نغمه ی ساز می شود
گاه نماز و روزه ام بوی شراب می دهد
گاه شراب در برش همچو نماز می شود
بیت به بیت این غزل میل مجاز می کند
وعده ی ما چو با مهی کوی مجاز می شود
16/2/95 - تبریز